رهایی
بهار شادمانه ام، تبلور ترانه ام - فراتر از زمانه ام، راهی بیکرانه ام
شوق حضور در سرم، اوج سرور می پرم - نه رشک عرش می برم، نه فکرآب و دانه ام
چه جویی از نشان من، تلاطم روان من - تو بشنو از زبان من، حدیث جاودانه ام
نوای جویبارها، نسیم کوهسارها - شمیم سبزه زارها، من به کجا روانه ام
نغمه ی مطرب به لبم، خلوت عارف طلبم - سوخته در تاب و تبم، از چه به کنج خانه ام
سوی مراد می روم، ببین چه شاد می روم - وگر به باد می روم، بماند عاشقانه ام
کمال را نشانه کو، جمال صادقانه کو - چراغ این زمانه کو، کس ندهد نشانه ام
تفکر است نور من، امید راه دور من - جواز این عبور من، از گذر شبانه ام
به ماورای این جهان، راه زدم به ناگهان - در آن توقف زمان، درخت شد جوانه ام
از همه تن جدا شدم، محو در آن هوا شدم - هم خود و هم خدا شدم، ساحر این میانه ام
بریده از خاک منم، لحظه ی ادراک منم - بال بر افلاک زنم، فارغ از آشیانه ام
عالمی از حقیقتم، معلمم طبیعتم - باز شده بصیرتم، شعله دهد زبانه ام
سعید کرمی
1395/12/28