آیا تا کنون به تصور عقلی پدیدههای فیزیکی و یا درک مفهومی مسائلی که حل می کنید توجهی داشتهاید؟ یا نه، تنها به بازی با فرمولها و بدست آمدن پاسخ اکتفا میکنید؟
ریاضیات و زبان فرمولها تنها برای برآورد کمیتها، بدست آوردن مقادیر و اثبات قضایاست و بیش از اندازه در بند فرمولها بودن از درک و تصور فیزیکی میکاهد. شاید کمی چاشنی فلسفه و تصور عقلی به ادراک مفاهیم کمک کند و ما را از تنها یک محاسبهگر بودن برهاند. اگر چه فیزیک نظری مرهون ریاضیات بوده و بسیاری مسائل ابتدا اثبات ریاضی داشته و بعدا در آزمایشات تجربی کشف یا ثبت شده و سپس فیزیکدانان به تصور عقلی و درک وجودی آن (در صورت درست بودن) نائل شدهاند اما فراموش نکنید بسیاری از کشفیات همچنان در لابلای فرمولها بوده و در وجود واقعی آنها تردید است. آیا اگر در برخی موارد مسیر را معکوس طی کنیم بهتر به جواب نمیرسیم؟