پس از سالها تفکر و پژوهش در علوم مختلف، سرانجام موفق به کشف یکی دیگر از ابعاد ماده و شناخت فضای آن شدم که سال گذشته و در قالب نظریاتی بنیادین درکتاب «تصادف از آفرینش تا تکامل و بُعد X» به چاپ رسید. شناخت این بعد می تواند بالاخره به تضاد و جدال دیرینه میان علوم مادی و معنوی پایان دهد.
متفکرین علوم مادی، دانشمندان علوم طبیعی و تجربی و فیلسوفان مادیگرایی هستند که با اعتقاد به اصالت ماده هیچ چیزی را ورای دنیای مادی باور ندارند، چون قوانین و فرمولهای آنها در ماوراء در هم می شکند.
صاحبان علوم معنوی، عرفا، علما و بزرگانی هستند که با ماوراء در ارتباطند، در آن عالم سیرکرده و با اطمینان و به صراحت هم راجع به آن صحبت می کنند، اما به علت نداشتن دلایل علمی و شواهد عینی قادر به اثبات آن نبوده و نیستند. و چنین است که با گذشت چند هزار سال از تاریخ علم، وجود حقایقی چون خدا، روح، برزخ، بهشت و جهنم همچنان در هالهای از ابهام باقی مانده و علما نیز جهت اثبات حقانیت گفتههای خود تنها به دو برهان علیت و نظم و یا آیات و اثرات الهی و ماورایی اکتفا می کنند.
در واقع کاری که من موفق به انجام آن شدم، توضیح فیزیک ماوراء در آنسوی پیوستار فضا-زمان و دنیای کوانتومی شناخته شده است، که می تواند پاسخگوی بسیاری از مسائل مبهم بشری باشد.
بزرگترین مسئله و معمای بشر متفکر، باقی یا فانی بودن خود و سرنوشت پس از مرگ است که با توجه به تفاوتی که با سایر مخلوقات در خود مشاهده می کند به اهمیت و رسالت وجودی خود پی برده و با عقل و ادراکی که دارد نمی تواند بپذیرد که پایان یافتنی است و با مرگ به کلی از صفحه ی روزگار محو می شود. خصوصا آنجا که پیچیدگیهای رفتاری واجتماعی قضاوت، ارزیابی خوب و بد و اجرای عدالت را بسیار مشکل و بعضا غیرممکن می کند، عقل سلیم ایجاب می کند که ورای این جهان نسبی، عدالت مطلقی پاسخگوی ناتوانیهای عدالت بشری بوده و انسان با اراده و اختیار را برای اعمالی که به میل خود انجام داده جزا یا پاداش دهد.
برزخ، بهشت و جهنم و در یک کلام سرنوشت پس از مرگ به اشکال مختلف توسط پیامآوران الهی تشریح شده؛ اما چون وجود آنها قابل اثبات تجربی و فیزیکی نبوده همواره بسیاری را به ورطه انکار کشانده و میکشاند.
ما واقعا پس از مرگ به کجا میرویم؟ بهشت و جهنم اکنون در کجای هستی قرار دارند؟ آیا معاد جسمانی است؟ و...
انسان از بدو تولد در مسیر ادراک حسی-عقلی-تجربی قرار می گیرد. ادراک تجربی بشر در دوران کودکی بسیار ضعیف است و بسیاری اعمال را که در بزرگسالی شرمآور می داند بدون شرمندگی انجام می دهد. اما ادراک و شناخت او روز به روز کاملتر شده و اگر در مسیر علم و خرد قرار بگیرد میتواند درک و آگاهی خود را بسیار بالا ببرد. اما هر قدر هم از نظر علمی و عقلی قوی باشد در پوسته حباب زمان به ضخامت صفر ثانیه اسیر است و قادر به درک گذشته و آینده نیست.
بنابراین از یک سو انسان در بند زمان گرفتار است و از سوی دیگر قوه ادراک او به هوی و هوسها، عشق به دنیا، خودخواهی و... آلوده است و عدم تعادلهایی را که در هستی ایجاد می کند از قبیل ظلم، جرم و جنایت، تبعیض، گناهان کوچک و بزرگ و ... در بسیاری موارد وجدانش را به درد نمیآورد چرا که خودخواهی باعث میشود همیشه حق را به خود داده و برای تک تک اعمالش دلیل بیاورد. انسان هر قدر هم که واقعبین باشد و خودخواهی و غرورش را سرکوب کند، چون قادر به دیدن نتایج اعمالش در آینده نیست نمی تواند خسارتهایی را که به جامعه جهانی و تعادل هستی وارد می کند درک کند. فراموش نکنید که تمامی تجربیات ادراکی او وابسته به حواس و اعصاب و پردازش مغز در زمان حال است (محدودیت اصلی) اما من واقعی و ارادی آنگاه که دم مرگ اتصالش از دنیای مادی قطع می شود و بی واسطه در فرا-زمان، ماورا در بُعد X و در فاز پیش ماده خود قرار می گیرد، می تواند گذشته و آینده خود را همزمان درک کند.
من واقعی یک نقطه ادراک بیشکل و بعد (مانند مرکز مختصات در ریاضی یا گرانیگاه اجسام ) و مرکز عمل و اثر «بعد X» به حساب میآید. یعنی انسان پس از مرگ، یک «وجود بدون فیزیک ظاهری» است. و اگر در خواب افراد متوفی را با چهره و ظاهر این جهانی میبینیم علت آن تجسم ناخودآگاه در اثر اتصال به جسم است (توضیحات کامل بعد X در کتاب) در آنجاست که من واقعی، تمامی ستمهایی را که بر خود و دیگران روا داشته و هم نتیجه آنها را در نسلهای متمادی کاملا درک کرده و زجر و درد واقعی همانند کابوسی هولناک که گریزی از آن نیست به من ارادی و واقعی او وارد می شود و این زجر و درد از طریق حواس و سلسله اعصاب نبوده و به تحمل و مقاومت او به درد و رنج هم ارتباطی ندارد، بلکه درک اصل درد بدون واسطه است و از سویی پاداش پاکی و درستکاری خود را هم به صورت لذت محض و خالص همچون خوابی شیرین و پراز نشاط بدون واسطه گری حواس و اعصاب دریافت خواهد کرد. به عبارتی دیگر عالم ماوراء قلمرو «آگاهی محض» است وتمامی لذات دنیوی کامل، خالص، بیواسطه و بدون دلزدگی و خستگی توسط من واقعی درک میشود.
ما بارها در خواب که در بعد X هستیم هم تجربه چنین رنج و لذتهایی را داریم، اما قادر به توصیف آنها در بیداری نیستیم. چون از طرفی اکثر خوابها در حافظه فیزیکی مغز ذخیره نمیشوند و از سویی دیگر کلام دنیوی قادر به بیان آنها نیست و تنها یک حس غریب شادی یا غم بدون علت مشخص در پسزمینه روان ما باقی میگذارند.
بنابرآنچه ذکر شد، هر عمل ارادی در جهانی دیگر عینا به ما بازمی گردد. یعنی پس از مرگ نه عذاب و پاداش شبهدنیوی که دقیقا خود اعمال به صورت زجر یا لذت به من واقعی، بُعد X و یا به اصطلاح روح وارد شده و «عدالت کامل» در نظام جزا و پاداش به این شکل میان ماده و ماوراء اجرا میشود و این زبان علمی و حقیقت رخدادهای همان بهشت و جهنمی است که به شکل سمبلیک و نمادین در کتب آسمانی، متناسب با درک بشر هر زمان و به صورت ساده و قابل تجسم و درک با حواس بیان شده است. و اگر چه در برخی آیات هم به متفاوت بودن کیفیت جهان آخرت با این جهان مادی برای اهل خرد اشاراتی شده، اما متاسفانه اکثرا برداشتهای ظاهری و سادهای از آنها دارند.
در پایان توجه داشته باشید هر آنچه که در این خصوص در ادیان الهی روایت شده با «تئوریهای تصادف عام، بُعد X و فاز پیش ماده نوین» قابل توضیح و تفسیر است.
پنجم آذر ماه 1393