مهندس سعید کرمی

نویسنده کتاب تصادف از آفرینش تا تکامل و بُعد X

مهندس سعید کرمی

نویسنده کتاب تصادف از آفرینش تا تکامل و بُعد X

خداوند از ابهام تا کشف ماهیت واقعی 


   جهان چگونه پدید آمد و تا به اینجا رسید؟ آینده آن چه خواهد شد؟ با چه مصالحی دنیای ما از صفر ساخته شد؟ آیا پیدایش ماده از هیچ ممکن است؟ 

   در پاسخ به چنین سوالاتی  دانشمندان علوم تجربی  پیدایش جهان از صفر، گسترش آن  تا کنون و نظام حاکم بر آن را فرمول بندی کرده و دلایل محکمی هم دارند. تمامی اتفاقات جهان را فیزیکی دانسته و همه را با استدلال قوی و قوانین فیزیکی توضیح داده ، ثابت کرده و یا در حال کشف و اثباتند. اما ما که معتقدیم موجودی معنوی یعنی خداوند جهان را از صفر آفریده و اداره می کند ، در خصوص کیفیت، مکان و چگونگی عملکردش در آفرینش و اداره جهان چه می دانیم؟ ... عملا هیچ ... ما در مورد خود خداوند حتی یک جمله درست هم نداریم بگوییم. ماده گرایان را به پوچی متهم می کنیم و با اطمینان و رفتاری موجه و حق به جانب به پرستش یک واژه مشغولیم. صبح تا شب در عبادات و دعاهایمان سجده می کنیم، درخواست داریم ، تشکر می کنیم اما یک لحظه فکر نمی کنیم که در مقابل چه موجودی قرار داریم و او چگونه قرار است در امور دنیوی مداخله کرده و به نیازها و خواسته های ما پاسخ دهد. او که معنوی است و نمی تواند کوچکترین وجه مادی  داشته باشد ( وگرنه خود فناپذیر و معلول علت می شود) چگونه بر ماده اثرگذار است. در شناخت او فقط همین را می دانیم که تمامی قدرت، عظمت و کمال را به او نسبت دهیم و اصلا هم به چگونگی آن فکر نکنیم و با خیال راحت به پرستش بپردازیم، برای اثباتش هم به برهانهای نظم و علیت با توجه به نشانه هایش در جهان مادی اکتفا می کنیم. جالب اینجاست با این منطق ضعیف و دانش ناچیز وقتی استیون هاوکینگ در سال 2010 عملا وجود خدا را در جهان با دلایل فیزیکی و منطق ریاضی حذف کرد غیرت دینی مان به جوش آمد و او را از دخالت در امور معنوی منع کردیم.

   چند هزار سال است که خدا را جزء معنویات می دانیم در حالیکه معنویت تنها در معنا و کلام است. الفاظی چون انسانیت، وجدان، محبت، صبر، گذشت، توجه و ... فقط در معنا هستند. نه بر خود این معانی کسی می تواند اثری بگذارد و نه آنها وجودی فیزیکی و اثری بر ماده دارند. اما خداوند هم باید متاثر باشد از عبادات ، دعاها و خواسته هایمان و هم موثر باشد بر جهان فیزیکی، در غیر این صورت بود و نبودش فرقی ندارد. متاسفانه همین تفکر معنوی هم خیلی ها را به اشتباه انداخته و معتقدند که خدا در قلب انسانهاست، یعنی وجود خارجی ندارد. خدایی که بشر تاکنون شناخته موجودی مستقل، مجزا، ناپیدا، خیالی و مبهم اما دارای خصوصیات و کمالات انسانی در حد بی نهایت است. در حالیکه :

   آنچه که خدا می نامیم ماهیتی واقعی در ادامه فیزیک مادی ( فاز پیش ماده ) اما در بعدی دیگر است (بعد X) که هستی مادی نه خلق که از آن متبلور می شود. یعنی نه خالق و مخلوق و نه کل و جزئی در کار است. بلکه خدا و جهان مادی دو فاز درحال تعادل با هم و قابل تبدیل به یکدیگرند. مانند وضعیت بخار آب و آب در یک سیستم بسته که با تغییر دما بخشی از یکی به دیگری تبدیل می شود. در جهان هستی هم تفاوت دمای جزئی نسبت به دمای پس زمینه کیهانی سبب پیدایش ماده از پیش ماده در نواحی سردتر می شود و ماده در نهایت در مرکز فوق چگال سیاهچاله های کیهانی به فاز پیش ماده برمی گردد. به همین ترتیب بود که دنیای ما در انفجار بزرگ از تمرکز ذرات پیش ماده در بعد X تشکیل شده و به سرعت در ابعاد دیگر با  توزیعی تصادفی گسترش یافت. مجموعه های تصادفی تو در تو بر اساس خواص عناصر و نیروهای بنیادی تشکیل شده و اکنون در جهت تعادل در حال تکاملند. انسان نیز در مسیر تکامل یکی از همین مجموعه هاست.       

  پیدایش و فنای ماده، سیستم جهان و عملکرد خدا این چنین است. اما پیامبران نمی توانستند برای جماعت جاهل زمان خود این گونه سخن بگویند. به ناچار همه چیز از دنیای مادی گرفته تا خدا، ماورا و ... را با زبان سمبلیک، ساده و قابل فهم عام بیان کردند. همانطور که ما مسائل را برای کودکانمان توضیح می دهیم. در واقع هدف بیان اصول و هدایت انسان بود نه توضیح جزئیات علمی که ما هر کشف جدید را سعی می کنیم به شکلی به مطالب کتب آسمانی ربط دهیم. 

  پیامبران آمدند و راه را به ما نشان دادند و ادامه تکامل فکری-اعتقادی را به ما سپردند اما ما با این امانت چه کردیم؟خداجویی واقعی را کنار گذاشته و با بزرگنمایی جزئیات به تضاد میان ادیان و مذاهب دامن زدیم. چون واقعا خدا را نشناختیم. افسوس که در راه خدا شناسی کودک ذهن بشر از جاهلیت تاکنون رشد چندانی نداشته است.در این راه عارفان پس از سالها سیر و سلوک در عوالم روحانی در توهم فهم مانده و داد حیرانی می زنند و با وصف جمال یار غایب ما را به عشق بازی با اوهام دعوت می کنند. فیلسوفان هم که چند صد سال است از قافله علم عقب مانده اند چاره ای جز بازی با الفاظ و معانی ندارند.

   واقعا شرم آور است پس از گذشت هزاران سال از تمدن بشری و تکامل فکری با کلی ادعا، شناخت بزرگترین متفکرین خداشناس از خداوند در حد همان بچه های مهد کودک است که می گویند: " شکر خدای مهربان     داده به ما دست و دهان "

یک لحظه هم فکر نمی کنند از کجا؟ چگونه؟ بیشتر دانستن حق ماست. اگر همه آزاد و عمیق بیاندیشیم خرد جمعی راهگشا خواهد بود. شک ندارم اگر انسان از ابتدا به جای ساده اندیشی، خوش باوری و سمبل پرستی به دنبال اثبات و باورعلمی خدای واقعی بود اکنون پایه های اعتقادی درست و محکمی داشت و اوضاع جهان این گونه نبود.


 سعید کرمی 

1394/11/24

   

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی