مهندس سعید کرمی

نویسنده کتاب تصادف از آفرینش تا تکامل و بُعد X

مهندس سعید کرمی

نویسنده کتاب تصادف از آفرینش تا تکامل و بُعد X

   آیا تا کنون فکر کرده اید که شخصیت ما از چه زمانی شکل می گیرد؟ این خود یا من واقعی ما از کجا آمده که اینقدر به آن می نازیم، مغرور می شویم و خود را متمایز یا برتر از دیگران می دانیم؟ 

   آیا هیچ اندیشیده اید که این شخصیت و منیت از خود ما نیست؟  دقت کنید :ما هیچیک در انتخاب پدر و مادرمان کوچکترین نقشی نمی توانیم داشته باشیم. نیمی ژن از پدر و نیمی از مادر همراه با اثرات متقابل آنها خصوصیات وجودی ما را شکل می دهند. ما در پسر و دختر بودنمان هم نقشی نداریم، مشخصه ای که به شدت، شخصیت ، علایق، عقاید و اهداف ما را تحت الشعاع قرار می دهد.(ژنتیک = 50% شخصیت )

   اینکه در کدام کشور، شهر، روستا یا محل متولد شویم و در چه خانواده ای با چه وضعیت فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی و ... و در چه تاریخی پا به این دنیا بگذاریم، اصلا دست ما نیست. (محیط = 50% دیگر شخصیت )

   با ژنتیکی تصادفی و ناخواسته در محیط و زمانی ناخواسته و تصادفی به دنیا می آییم و تا بیاییم خودمان را پیدا کنیم شخصیت ما شکل گرفته و زمانی که استقلال رای ییدا کرده و می توانیم تغییری ایجاد کنیم ، ظاهرا با شخصیتی مستقل و متفاوت از دیگران، شروع می کنیم به تصمیم گیری برای حال و آینده ، اما غافلیم که هر تصمیم گیری و انتخاب هر مسیر در زندگی به همان ژنتیک و محیط ناخواسته و شخصیت جبری تصادفی ما بر می گردد.

  ما هر بار که می خواهیم تصمیمی بگیریم یا به تجربیات ،آموخته ها و خاطرات خود رجوع می کنیم و یا دست به ریسک و انتخاب تصادفی می زنیم که در هر دو حالت تصمیم ما محصول جبر ژن و محیط یا انتخاب تصادفی است.اگر هم معتقد به این هستید که من واقعی یا شخصیت ما همان روح، و جدا از ماده ، ژن و محیط است آنگاه وضعیت از دو حال خارج نخواهد بود : یا خداوند ارواح متفاوتی به انسانها اختصاص داده که اینقدر متفاوتند که قطعا با عدالت الهی در تضاد است و یا روح انسانی برای همه یکسان است که در این صورت این همه تفاوت بین ما به همان ژنتیک و محیط مادی باز می گردد.

   این یک واقعیت است و هر چه دقیق تر و موشکافانه تر به آن نگاه کنیم درستی آن بیشتر به ما ثابت می شود. اما با این حساب، آزادی، اراده و اختیار ما چه می شود؟ اگر چنین باشد که خوبیها و بدیهای ما از ما نیست، پس نباید نه در این جهان و نه در آخرت قانون و جزا و پاداشی در کار باشد. اما ما می دانیم که آزاد و مختاریم و در هر لحظه می توانیم تصمیم بگیریم که به سمت درست یا نادرست حرکت کنیم. پس قانونی هم باید باشد که در خصوص اعمال اختیاری ما قضاوت کند. پس مشکل کجاست که به این تناقض محض برمی خوریم؟

   مشکل اصلی تفکر مادی بشر است که هم در زمان حال گرفتار است وهم بر اساس صفر و یک های منطقی و ریاضی استوار است. منطقی که ما را به جبر، پوچی و بی هویتی می کشاند.اما همین منطق هم که ابزار عقل و دریچه کمال انسانی است به ما می فهماند که با توجه به ژنتیک و محیط متفاوت و تصادفی افراد به راحتی در مورد دیگران اظهار نظر نکنیم، خود را عقل کل ندانسته، به جای هیچکس قرار نداده و قضاوت نکنیم، چرا که تنها در صورتی می توانیم به جای کسی باشیم که با ژنتیک او، در محیط او و به جای او پرورش یافته باشیم که قطعا غیرممکن است.

   اما با دیدگاه ماورایی که خارج از منطق این جهانی و از جنس آگاهی محض است می توانیم بفهمیم که درست و اشتباه واقعی کدام است یا حق با کیست که متاسفانه تنها پس از مرگ به این دیدگاه خالص می رسیم. ما چون قطره ای هستیم که خود را مستقل و دارای هویتی می دانیم و مسائل را با دیدگاه قطره ای مان بررسی می کنیم اما با خروج از این جهان و ورود به عالم ماورا و آگاهی خالص قطره وجود ما به دریای ماورا پیوسته و کلیه معادلات به هم می خورد.جزئی از عالم ماورا می شویم و از ما تنها یک نقطه ادراک باقی می ماند که واقعیتها را بی اراده درک خواهد کرد. آنجا دیگر چون و چراهای این جهانی معنایی ندارد. مسائل این دنیا به همینجا ختم می شود و متاسفانه آنجا دیگر ارادهای نداریم که تغییری ایجاد کنیم یا حتی اثری بگذاریم، بی اختیار پذیرای انعکاس اعمال و رفتارمان در این جهان خواهیم بود و خوب و بد اعمالمان مستقیما بر ما وارد خواهد شد.

   بیایید پیش از مرگ و ورود به ماورا به جزئی از دیدگاه ماورایی و آگاهی خالص برسیم یا حداقل در آن جهت گام برداریم که تنها راه کناررفتن پرده های جهل، گشوده شدن درهای آگاهی و رسیدن به بخشی از ادراک خالص این است که :

   در راه دانش و کشف اسرار هستی تلاش کنیم، صبور ومتعادل باشیم تا عادلانه رفتار کنیم. به دور از خودخواهی آنگونه با دیگران رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار شود. به برتریهای ژنتیکی و محیطی مغرور نشویم و کاستیهایش ناامیدمان نکند.

    یادمان باشد که نعمتهای دنیا به مساوات برای همه است پس آنچه که امروز دست ماست بیش از گذران معاش و رفاه معمول مال ما نیست پس سعی کنیم در جهت تعادل به صاحبان اصلی آن باز گردانیم که با کمی دقت در اطرافمان پیدایشان می کنیم. فراموش نکنیم که نگرانی مفرط یرای آینده ،تنها فزاینده تصاعدی حرص است.

   یادمان باشد جایگاه و موقعیتی که الآن داریم را همه از لیاقت خودمان ندانیم، گاهی به عقب برگردیم و دستهایی را بنگریم که ما را هل دادند تا راه افتادیم.

   یادمان باشد که جاده مه آلود زندگی دید ندارد و هر لحظه ممکن است به سر پیچ برسیم و روزگار ما را در موقعیت کسانی قراردهد که روزی تحقیرشان می کردیم. مواظب باشم خیلی تند نرویم تا بی اختیار بازیچه حوادث نشویم، تا اگر کسی در مسیر به محبتمان نیاز داشت رغبت ایستادن و کمک کردن داشته باشیم، تا در دره خود خواهی واژگون نشویم.

   یادمان باشد هیچکس نظر کرده نیست و تنها محافظ ما در پرتگاههای زندگی درستی افکار و اعمالمان است، تعادل هستی پژواک اعمال ما را در آنجا که فکر نمی کنیم به ما باز می گرداند.

   یادمان باشد فقط به جلو نگاه نکنیم، گاهی آنقدر حواسمان به خودمان واهدافمان است وبه درستی اعمالمان اطمینان داریم که  فراموشمان می شود  چه می کنیم  یا کجا  قدم می گذاریم. شاید  پایمان روی  قلب کسی باشد واو بی صدا فریاد می زند. مواظب باشیم حرمتی را نشکنیم.

   یادمان باشد که همه چیز پول نیست. سرمایه دنیا بیش از چند سال عمر با ما نیست که صد سالش هم در مقابل بی نهایت پس از مرگ هیچ است. حس بی ارزشی مال دنیا که مال دنیاست نه مال ما، حس سازنده ایست آنرا در گورستانها به جای نگذاریم با خودمان بیاوریم یا حداقل گاهی به آن فکر کنیم.              

   یادمان باشد عملمان برای انسانیت و نه برای رضای خدا باشد تا هرگز لحظه ای به معامله با خدا فکر نکنیم، تا دلمان صاف و عملمان خالص باشد.بیایید خوبیهای خودمان و بدیهای دیگران را به راحتی فراموش کنیم، سخت نیست. بیایید تمرین کنیم. بیایید زیباییهای جهان و کمالات دیگران را ببینیم تا شاید بتوانیم بهره ای ببریم.

   یادمان باشد قدر آنانکه هستند را بدانیم شاید چون فردایی نباشند. اگر آزرده شان کردیم واقعا دلشان را بدست آوریم و هرگز به لبخند مصنوعی راضی نشویم.در روابط عاطفی و اجتماعی درست است همه چیز دست ما نیست اما هر لحظه می توانیم در جهت بهبود تغییر مسیر دهیم.

   یادمان باشد در روابط با دیگران همه پلها را خراب نکنیم تا اگر روزی برگشتیم سرافکنده منطق ناقص و خودخواهی امروزمان نشویم. فراموش نکنیم که هیچکس کامل نیست.

   یادمان باشد که تک تک اعمال ما به سویمان بازخواهد گشت پس سعی کنیم با تعادل در اخلاق و رفتار ، صداقت، مهر و دوستی پیشه کنیم  و تا می توانیم خالصانه عشق بورزیم، چیزی از ما کم نمی شود.

   یادمان باشد خوش بین باشیم و مثبت فکرکنیم که نیات وافکار منفی و پلید، پشت سد وجدان اگر بیش از حد شود اعمال پلید سرریز خواهند کرد.

   یادمان باشد بدون توجه به جنسیت،ملیت، دین، موقعیت اجتماعی، وضعیت فیزیکی و ظاهری مردمان، دوستی کنیم، احترام بگذاریم و چون حق خودمان به حقوق دیگران نگاه کنیم، مواظب کلاممان باشیم، دلی را نشکنیم و ...

   یادمان باشد اگر رفتیم دیگر باز نخواهیم گشت و در آن وادی خاموش

   ما می مانیم وحسرت کارهای ناتمام و پلهای خراب

   ما می مانیم و شرمندگی دلهای شکسته، بغضهای فرو برده و گریه های بی صدا  

   ما می مانیم و افسوس یک قدر دانی، یک سلام، یک توجه، یک نگاه  ...

   پس معطل نکنیم همین الآن برگردیم و آنچه ویران کرده ایم را آباد کنیم و

   یادمان باشد که هر لحظه ممکن است لحظه آخر باشد.



                                   سعید کرمی 

                                 1394/9/27

             

    





نظرات  (۱)

۲۹ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۲۴ خانم صالحیان
سلام آقای کرمی . مطالبتون خیلی عالیه امیدوارم خدا به شماتوفیق روز افروزن دهد تا مطالب پربارتر و جدیدتری ارائه دهید. خیلی ممنون
پاسخ:
با سلام و تشکر از حسن نظر شما، امیدوارم بتوانم با ارائه مطالب چدید و بهتر در آینده پاسخگوی اذهان باز و کنچکاو مخاطبین عزیزی چون شما باشم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی